دیدید سطح فوتبال ما همین نبود؟!
به بهانه مورد توجه قرار گرفتن بحث فوتبال پایه در روزهایی که تیم ملی نوجوانان به جمع هشت تیم برتر دنیا در جام جهانی هند راه یافت، تصمیم گرفتیم مصاحبه امروز را به آسیب شناسی فوتبال پایه در ایران اختصاص بدهیم و محمد یاوری هم بهترین گزینه برای گفت وگوی ویژه امروز.یاوری که سابقه مربیگری در تیمهای ملی پایه کشورمان را دارد، این روزها به عنوان استعدادیاب تیم ملی زیر ۱۴ سال با فدراسیون همکاری میکند. یاوری در این گفت وگو به دفاع تمام قد از عملکرد مربیان پایه پرداخته و توپ را به زمین آنهایی میاندازد که نتوانستهاند از طلاهای استخراج شده، بهترین بهره وری را داشته باشند. در میانه این گفتوگوی فوتبال پایه ای، ناگفتههایی هم از دوران حضور لوکا در ذوب آهن بیان شد که خواندن آن خالی از لطف نیست.
در جایگاه یک کارشناس فوتبال پایه، عملکرد کلی تیم ملی نوجوانان در جام جهانی ۲۰۱۷ را چطور ارزیابی میکنید؟
تیم ما در مجموع فوق العاده ظاهر شد و فوتبال ما نشان داد که لیاقت چنین موقعیتهایی را دارد و کسی دیگر نمیتواند مدعی شود، فوتبال ما همین است و بایستی آنها از جانب خودشان حرف زده و بگویند سطح ما همین است. تیم ملی نوجوانان کشورمان بابرنامه ریزی مطلوب، مدیریت صحیح و کادر فنی کار بلد توانست به جمع هشت تیم برتر دنیا برسد.
به نظر شما از لحاظ فنی، توانایی شکست اسپانیا را داشتیم؟
در این بازی، از همان دقیقه اول معلوم بود که سمت چپ دفاع ما قابل نفوذ است و اعتماد به نفس کافی در بین بازیکنان این منطقه وجود نداشت؛ اما این مسئله از سوی کادر فنی ما دیده نشد و زمانی دست به تعویض در این منطقه زدند که فایده نداشت؛ در صورتی که اگر این تغییر در دقیقه ۱۰ انجام شده بود، امکان محافظت از دروازه تیم ملی فراهم میشد. ضمن اینکه اعتماد به نفس لازم برای یک تیم رسیده به مرحله یک چهارم، در تیم دیده نمیشد؛ اما یادمان نرود که مقابل اسپانیا باختیم. از لحاظ کیفیت فنی، این تیم توانایی رسیدن به مراحل بالاتر را داشت و باید بابت آماده کردن این تیم خوب، به کادر فنی، بازیکنان، مربیان باشگاهی و فدراسیون فوتبال تبریک گفت.
از همکاری با فدراسیون فوتبال و تیم ملی زیر ۱۴ سالهها بگویید؟
به عنوان یکی از مربیان تیمهای ملی پایه با فدراسیون همکاری دارم که البته این همکاری در طول پنج دوره ادامه داشته و مسئولیتهایی همانند سرمربی تیمهای ملی رده سنی را برعهده داشتهام. در فدراسیون فعلی هم با توجه شناختی که از من داشتند، مسئولیت استعدادیابی در ردههای پایه را به عهده من گذاشتند. در حال حاضر شبکه گسترده استعدادیاب های سراسر کشور را ساماندهی کردیم. با توجه به طرحی که در کمیته جوانان فدراسیون و با نظرآقای معینی اجرا شده است، ساماندهی تیم ملی زیر ۱۴ ساله در دستور کار است. در مناطق ۹ گانه کشور، هر منطقه ۲۵ نفر برای ادامه پیشرفت بعد از استعدادیابی مدنظر هستند.
وضعیت فعلی فوتبال پایه در ایران را رضایت بخش می دانید؟
اگر زیاده گویی نکنیم، امروزه فوتبال پایه وضعیت مطلوبی دارد و توجه خاصی میشود، البته نکات مثبت و منفی خود را دارد. امر استعدادیابی در چند باشگاه خاص و چند استان با قوت ادامه دارد و در برخی استانها ضعیف است. در مجموع فوتبال پایه در کشورمان پیشرفت کرده است. مسابقات منظم لیگ از ۱۴ سال بالا به طور منظم برپای میشود، البته در اصفهان لیگ از ۱۰ سالگی تا رده جوانان و امید برگزار میشود.
با توجه به اینکه پروسه استعدادیابی در دل فوتبال پایه تعریف شده است، چه روالی را طی میکند؟
بحث استعدادیابی از اهداف با ارزش و مهم فوتبال پایه است و چند سالی است کار خوبی در این حوزه انجام میشود. البته در بخش پیدا کردن استعداد خوب کار و آموزش و رشد این ورزشکاران متوسط و خوب کار میکنیم؛ اما در بحث معرفی شدن آنها به فوتبال و بحث اصلی که شکوفایی است با آسیبهای زیادی مواجه هستیم.
آسیبهایی که اشاره میکنید، از چه ناحیه ای وارد میشود؟
هم از بیرون فوتبال و هم داخل مجموعه. بخشی به مربیانی بر میگردد که با رده بزرگسالان کار میکنند و نمیتوانند از این بازیکنان نگهداری کنند. برخی به عوامل اطرف تیمها و ایجنت های غیر سالم و برخی به مطبوعات و رادیو و تلویزیون مربوط است. من مربیان استعدادیاب را جویندگان طلا نامیدهام. آنها به معادن میروند، طلا را استخراج کرده، شسته رفته و آماده، صیقل میدهند و به طلای ساخته شده تبدیل میکنند؛ اما ویترین داران طلا یعنی لیگ برتر، نمیتوانند این طلاها را خوب نگه دارند و استعدادهای زیادی از دست میروند.
هر زمانی تیم ملی در رویداد مهم نتیجه نمیگیرد، برخی مربیان و کارشناسان دلیل این موضوع را اهمیت ندادن به فوتبال پایه میدانند. چقدر این موضوع را قبول دارید؟
دلیل نتیجه نگرفتن تیم ملی را فوتبال پایه نمیدانم. این افرادی که مصاحبه میکنند، تخصصی در فوتبال پایه ندارند. صدا و سیما در خصوص عملکرد تیم ملی بزرگسالان در جام جهانی، سراغ یک عده خاص میروند، برای لیگ برتر سراغ همان عده میروند و برای فوتبال پایه هم این آقایان کارشناس هستند که خودشان را متخصص در هر زمینه ای دانسته و به سوالات پاسخ میدهند. اگر به افراد متخصص هر رده مراجعه کنند، آنها بهتر روشنگری میکنند.
پس با این حساب، فوتبال پایه بی دلیل در این موارد قربانی میشود؟
عادت کردهایم هر وقت تیم ملی نتیجه نمیگیرد، اولین کسانی که فدا میشوند و زیر سوال میروند، مربیان پایه هستند. آقایان در تلویزیونی مینشینند و ژست فیلسوف مابانه گرفته و تز کارشناسی میدهند که ایراد از فوتبال پایه است؛ اما نمیدانند اینقدر که در پایه کار میشود، در بزرگسالان کار نمیشود. ضمن احترامی که برای همه مربیان بزرگ کشور قائل هستم؛ اما از آنها یک سوال دارم.
بفرمایید؟
یک مربی لیگ برتری در سال حدود یک میلیارد و ۴۰۰ میلیون قرارداد دارد؛ اما کدام مربی مطرح ما وقت میگذارد که با دستیارانش جلسه داشته باشد و امور مربوط به تیم را در زمانی غیر از تمرین پیگیری کند. برخی این مربیان تمرین به تمرین هم دیگر را میبینند، البته اسمی نمیبرم و برخی هستند که وقت گذاشته با دستیاران جلسه میگذارند؛ اما سوال من از آقایان مدعی این است شما که مبلغ سنگینی میگیرید، چقدر وقت میگذارید؟ مصاحبه ای از یک مربی خواندم که گفته بود تا ساعت ۱۰ صبح خانه هستم، بعد به سالن وزنه و استخر میروم، بعد از ناهار، به تمرین رفته و شب را نیز در کنار خانواده سپری میکنم؛حالا معلوم نیست سهم باشگاه و تیم در زندگی شخصی این مربی چقدر است.
گویا دل پری از این وضعیت دارید؟
متاسفانه همواره فوتبال پایه مورد اتهام قرار میگیرد. فعالیت مربیان پایه مثل فریاد زدن در زیر آب است، کسی صدای شما را نمیشنود. کسانی که معتقدند در فوتبال پایه خوب آموزش نمیدهیم، خودشان چقدر در استفاده از بازیکنانی که حاضر و آماده تحویلشان شده، نقش دارند. ستارههای ۱۰ سال گذشته فوتبال ایران را بررسی کنید، بازیکنانی بودند که میتوانستند به سقف فوتبال آسیا برسند؛ اما حالا کجا هستند. زمانی در تیم زیر ۱۴ سال ذوب آهن کار میکردم، به همراه دستیارانم و سرپرست تیم، هر کدام یک شب در هفته موظف بودیم به خوابگاه ورزشگاه ملت برویم و به ورزشکاران زیر ۱۴ سال همانند احسان حاج صفی سرکشی کرده و به امور درسی آنها کمک کنیم. بازیکنی مانند حاج صفی خودش مراقب بود؛ اما ما بازیکنانی مانند پیام صادقیان را پرورش دادیم چه شدند؟ آنهایی که مراقبت میخواستند چه سرنوشتی پیدا کردند. وقتی تیم ملی موفق است، برخی مربیان ژست گرفته و آن را نتیجه کار خودشان میدانند؛ اما وقتی تیم ملی شکست میخورد، اولین کسی که قربانی میشود، مربیان تیمهای پایه هستند.
چرا در ایران مربیان علاقه ندارند در حوزه پایه به صورت تخصصی فعالیت کنند. یعنی تا زمانی در فوتبال پایه هستند که از تیمهای بزرگسالان پیشنهاد نداشته باشند؟
دلیلش که کاملا مشخص است. امکاناتی که در اختیار مربیان در رده بزرگسالان گذاشته میشود، قابل مقایسه با مربیان پایه نیست. بهترین مربی پایه از ضعیفترین مربی لیگ ۲ کمتر دستمزد میگیرد که فاجعه است. زندگی مربی پایه هم خرج دارد، فردی که در ماه پنج میلیون حقوق میگیرد با فردی که ۴۰۰ حقوق میگیرد، با یک قیمت مایحتاج خود را خرید میکنند.
شخص شما هم با چنین دیدگاهی، در مقطعی از فوتبال پایه جدا و سمت دستیاری در تیمهای بزرگسالان رفتید؟
میدانستم در تیم بزرگسالان تجربه موفقی به دست نمیآورم؛ اما هر فردی برای هر تجربه ای باید هزینه ای را پرداخت کند و هزینهاش را هم پرداخت کردم. در یکی دو دوره کمک بودم، میدیدم خودم جاهایی صاحب فکر و برنامه هستم؛ اما وقتی اشکالات را میبینم نمیتوانم تحمل کنم. وقتی از ذوب آهن کنار گذاشته شدم حرفی نزدم؛ اما مشکل نتیجه نگرفتن ذوب آهن، من و هاشم سلطانی نبودیم. ما کاری را میکردیم که لوکا از ما میخواست.
چرا در این سالها در مقام دفاع از خودتان بر نیامدید؟
ما چوب وفاداری به لوکا را خوردیم. لوکا فکر میکرد ما کمکش نمیکردیم؛ اما در واقع او چیزی برای نمایش نداشت و تعجب میکنم دوباره سر و کله او در فوتبال ایران پیدا شده است. اگر کنار او برای کمک رفتم، به تصور لوکای سال ۸۶ سپاهان بودم؛ اما در شش ماهی که با او کار کردم، یک تمرین تاکتیکی حمله و برای رسیدن به دروازه ندیدیم. بعد لوکا تمام کاسه و کوزهها را سر من و هاشم شکستند و به خاطر احترام به ذوب آهن، سکوت کردیم و نمیخواستیم جو تیم را خراب کنیم. ما نقشی در موفق نشدن ذوب آهن نداشتیم. ما تفکرات او را پیاده میکردیم. ما هم کنار رفتیم باز هم نتیجه نگرفتند. بعد از رفتن لوکا هم نتیجه گرفتند، چون مشکل ذوب آهن روی نیمکت نبود؛ مشکل مسائل داخلی تیم بود که خوشبختانه بعد به نتیجه رسیدند و تیم را از دوگانگی نجات داده و تیم به فرم یکسان رسید.
بالاخره نگفتید پیشنهادی برای دستیاری داشته باشید، قبول میکنید یا نه؟
هر فردی از خودش شناخت بیشتری دارد. حتی مدتی قبل هم پورغلامی پیشنهاد کمک در تیم ملی جوانان را داد؛ اما به این جمع بندی رسیدم که این کار را نکنم. وقتی فرد میبیند کاری را قادر نیست انجام بدهد و در شالکه شخصیتیاش نیست، بهتر است انجام ندهد. برخی هر پیشنهادی را برای اینکه باشند، قبول میکنند که کار درستی نیست.
در مقام مدافع فوتبال پایه در ایران، فکر میکنید مدارس فوتبال کارایی مورد انتظار را داشتند؟
هر حرکتی وقتی شروع میشود، باز هم معضلاتی دارد؛ اما املای نانوشته غلط ندارد. نظم و ساماندهی فعلی ایجاد شده، پیشرفت محسوب میشود. وقتی به عظمت کارو نتیجهاش نگاه میکنیم ،برآیند مثبت ارزیابی میشود. برخی می گویند مدارس فوتبال تنها برای پول درآوردن است. من سوال میپرسم: کلاس زبان برای چیست؟ به هرحال آموزش میدهند و پولش را میگیرند. چه اشکالی دارد یک مربی ورزش با حقوق یک میلیون و ۲۰۰، با تخصصش یک مدرسه فوتبال احداث کند، مسائل اخلاقی و آموزش و ضوابط را رعایت کند، چه اشکالی دارد پول دربیاورند؛ اما آموزش بدهند.
در کشورهای صاحب سبک دنیا از لحاظ بها دادن به مربیان فوتبال پایه وضعیت به چه صورتی است؟
در اروپا برخی مربیان آموزشی درآمدشان از مربیان لیگ برتر بیشتر است. در ژاپن بیشترین درآمد و امکانات را در اختیار مربیان آموزشی میگذارند. اگر آن امکانات را نمیدهیم، چوب توی سر مربیان پایه و مدارس فوتبال نزنیم. در دنیا مربیانی هستند که تنها در رده پایه کار میکنند؛ اما ارزش گذاری میشوند و موفق هم هستند. در کشور ما باید این اتفاق رخ بدهد. در آکادمی لاماسیا افراد بزرگی با امکانات مالی کار میکنند و دوست ندارند جای دیگری بروند.
در ایران مربیان فقط تا زمانی که جوان و کم تجربه هستند، در فوتبال پایه میمانند؛ اما بعد از آن سریع میخواهند وارد حوزه بزرگسالان شوند؟
چون خاصیت کار کردن در فوتبال پایه، حوصله و تحرک است. وقتی سن مربی بالا میرود، این دو فاکتور کم میشود. به همین خاطر با بالا رفتن سن به سمت مدیریت یا فعالیت در تیمهای بزرگسالان میروند که اتفاقا تصمیم بدی هم نیست. به شخصه از موقعیت خودم در فوتبال پایه راضی هستم و خدا را شکر دستم جلوی کسی دراز نبوده و توقعی از کسی ندارم. اسم نمیآورم؛ اما این همه بازیکن که تربیت کردهام. یکی را پیدا کنید که از او توقعی داشته باشم یا به او بگویم چرا از من سراغ نمیگیرد. یک مربی پایه و سازنده باید عزت نفس داشته باشد تا موفق شود؛ اما یک عده خودشان میدانند چه کار میکنند که نامشان بد در رفته است.
چرا معمولا بازیکنان موفق رده پایه، در بزرگسالی نتیجه نمیگیرند؟ نمونهاش بهمن مالکی، علی گودرزی و ایمان شیرازی که در جام جهانی بازی کردند؛ اما در لیگ برتر جایگاهی ندارند؟
بحث استعدادیابی مشابه تولد لاک پشتهاست. لاک پشت در زمان تخم گذاری حدود سه میلیون تخم کنار دریا میگذارد؛ اما کمتر از ۵۰۰ هزار تخم به دریا می رسند، این یک اصل است. استعدادها زیاد است؛ اما قرار نیست همه به سقف فوتبال برسند. اگر این بازیکنان مشاوره بهتری باید داشته و در خصوص اینکه در چه سطحی بازی میکنند، انتخاب درستی داشته باشند، احتمال موفقیت آنها بیشتر است. بارها اتفاق افتاده که وقتی افراد وقتی به تیم ملی پایه رسیدند، به آنها القا کردند یا خودشان به این نتیجه رسیدند که در لیگ برتر بازی کنند. آنها در لیگ برتر ذخیره شده و از بین رفتند. این چند نفری که نام بردند میتوانستند در لیگ دسته یک و دو، میدان ببینید و سالی سی چهل بازی به میدان بروند. این افراد به سردار آزمون نگاه میکنند و میخواهند با همان سرعت حرکت کنند. هر کسی سقف دارد و افراد باید واقعیت خود را دیده و بر اساس آن تصمیم گیری کنند. بازیکنان زیادی در جام جهانی خوب بازی کردند؛ اما بعدها به جایی نرسیدند و به خودشان و فوتبال ایران ضربه زدند. البته برخی مواقع باشگاه هم درست تصمیم نمیگیرند.
چطور؟
رضا اسدی یکی از سرمایههای فوتبال سپاهان بود. از گرگان او را آوردم. اسدی را اصفهانیها نخواستند و حاضر بود به لیگ یک و دو برود. علی دایی با او برخورد کرد و اورا به تیم نفت برد و بازیهای زیادی به میدان رفت. وقتی دایی به سایپا رفت، اسدی را با خود برد و به او اعتماد کرد. اسدی صبر کرد و نتیجهاش را دید.
کارشناسان از اهمیت فوتبال پایه می گویند؛ اما بازیکنی مانند علی دایی در دوران دانشجویی به فوتبال معرفی شد؟
بازیکنی که در فوتبال پایه اصول را فرا نگرفته باشد، ضریب موفقیتش پایین خواهد آمد. دایی بازیکن شناخته شده ای در آسیا و دنیاست؛ اما نمیتوان این اصل را جامعیت داد. در فوتبال اگر درست آموزش داده شود، راه موفقیت بازیکنان هموار خواهد شد.
چرا نگاه به مدارس فوتبال، نگاه اوقات فراغتی شده است؟
بهتر است مدارس فوتبال دائمی باشند؛ اما برخی خانوادهها دوست دارند فقط در فصل تابستان فرزندانشان را به کلاس فوتبال بفرستند که بهتر از در خانه نشستن و کامپیوتر بازی کردن است. باید در این مصاحبه هشداری به فوتبال اصفهان و کلا به خانوادهها بدهم!
بفرمایید؟
نسل بعدی جوانان اصفهان ضعیف است. به دلیل مسئولیتم در سراسر ایران حضور دارم و به تجربه دریافتهام، از نظر جسمی، ضعیف تر از بازیکنان اصفهان نداریم و اصفهانیها روز به روز لاغرتر و نحیف تر میشوند. باید خانوادهها فرزندانشان را به جای متمرکز شدن روی بازیهای کامپیوتری و حضور در خانه به فعالیت وا دارند.
فوتبال ژاپن و کره در رده پایه چه اقداماتی صورت دادند که از کشورهایی همانند ایران و عربستان جلو زدند؟
در کشورهای ژاپن و کره جنوبی، برنامه مقدم بر افراد است در صورتی که در کشور ما افراد مقدم هستند و میتوانند برنامه را عوض کنند. زمانی برنامه آنها این بود که مثلا سال ۲۰۱۵ به یکی از ۱۰ کشور برتر دنیا تبدیل شوند و حالا می خواهند سال ۲۰۵۰ قهرمان جهان شوند. البته از نظر خلاقیت و استعداد نه تنها در آسیا، بلکه در دنیا نمونه هستیم؛ اما مدیران ما برنامه خوبی ندارند. مدیران فعلی نه اینکه اصفهانی هستند، بلکه کارشان نشان میدهد که عملکردشان مثبت بوده است و این جواب افرادی است که چشمهایشان را بسته و دهانشان را باز میکنند. در هیچ دوره تاریخ این تعداد تیم در جام جهانی نداشتیم. از اهالی فوتبال گلایه دارم که چرا در قبال بی انصافی در فوتبال اصفهان عکس العمل نشان نمیدهند.
چرا تیمی مانند سپاهان از خروجی آکادمیاش تنها در زمان بی پولی استفاده میکند؟
اتفاقا سپاهان الان وضعیتش برای نفرات آکادمی به نسبت سایر باشگاهها بهتر است، اگر چه استعدادهای بسیاری را متاسفانه به سلیقه شخصی از دست دادند. باز هم نگاه میکنید، ۶۰ درصد نفرات محصول آکادمی هستند. البته در ذوب آهن نفرات کمتری هستند که از آکادمی به تیم بزرگسالان رسیدهاند. زمانی که در کمیته فنی باشگاه سپاهان بودم، به همراه همکاران طرحی ارائه کردیم. ابتدای فصل قبل از قرارداد با سرمربی، باشگاه تکلیف کند که سرمربی تنها میتواند ۱۵ بازیکن را به باشگاه لیست بدهد و سایر بازیکنان از محصولات آکادمی باشند.متاسفانه قدرت نداشتن مدیران باشگاهها این اجازه را نمیدهد و نمیتوانند ابتدای فصل چنین امتیازی را از سرمربیان بگیرند